گداي عشقم و سلطان حسن شاه من است

گداي عشقم و سلطان حسن شاه من است

به حسن نيّت عشقم خدا گواه من است

خيال روي تو در هر کجا که خيمه زند
ز بي قراري ام آنجا قرارگاه من است

به محفلي که تويي صد هزار تير نگاه
روانه گشته ولي کارگه نگاه من است

در اشتباه گذشت عمر من يقين دارم

که آنچه به ز يقين است اشتباه من است

اگر چه بيشتر از هر کسي گنهکارم
وليک عفو تو بالاتر از گناه من است

عارف قزويني، خنياگر نغمه سكوت و آزادي

عارف قزويني، خنياگر نغمه سكوت و آزادي

 

جواد بشارتي

ابوالقاسم عارف قزويني حدود سال 1300 ه.ق در قزوين پا به جهان نهاد. در كودكي با متون كهن و هنر خوشنويسي آشنا شد و از 13 سالگي نزد حاجي صادق خرازي به آموختن آواز و شعر مناسب هر آواز مشغل شد. او سپس به تهران آمد و مدتي در دربار مظفرالدين شاه مشغول فعاليت شد.

با شروع جنبش مشروطه و نهضت آزادي، به مشروطه خواهان پيوست و با سرودن اشعار ميهني و تصنيف‌هاي وطني، در مبارزات مردمي شركت كرد.

طي اين سال‌ها تصنيف‌هاي ساخته او با مضامين اجتماعي و سياسي فراگير شده بود و مردم آنها را مي خواندند.

در اواخر عمر به ناچار، انزوا گزيد و به همدان رفت. سال‌هاي سكوت و انزوا، براي عارف، اندوهي عميق به همراه داشت تا سرانجام در دوم بهمن ماه 1312  درگذشت. او را در جوار آرامگاه بوعلي سينا دفن كردند.

تصنيف ملي و ميهني ـ عارف قزويني:

تا قبل از عارف قزويني، ساخت تصنيف با مضامين اجتماعي و نگاه وطن پرستانه، تقريبا بي سابقه است. البته حضور حماسه و سنت شاهنامه خواني وجود داشت. در خود شاهنامه نيز روايت‌هايي از نوازندگاني كه ميل به تهييج و حماسه را تشديد مي كند، وجود دارد. اما در موسيقي كلاسيك ردپاي مشخصي از موضوع ديده نمي‌شود، ضمن آن كه اساسا، هنر سنتي كه در محدوده امر قدسي است، از مفاهيم و مضامين اين چنين به دور است. اما تغيير شرايط و اوضاع زمانه را نمي توان انكار كرد.

آشنايي با ادبيات و فلسفه غرب، فضا را براي تغيير نگرش هنرمندان فراهم مي كند، عارف نيز محصول اين تغيير نگرش است. تصانيف او، تاريخ گوياي انقلاب مشروطه است و يك دوره 15 ساله را شامل مي شود.

اين جريان با تصنيفي در دستگاه شور به مناسبت ورود فاتحين ملت به تهران آغاز مي شود:

اي امان از فراغت/مردم از اشتياقت/از كه گيرم سراغت

او كه خاطرات تلخي از دوران استبداد داشت و شرايط استبداد را به چشم ديده بود، با زبان شعر و موسيقي به آزادي خواهان پيوست. تصنيف‌هايي كه با توجه شرايط اجتماعي آن روز و با مفاهيم ملي، ميهني و در ارتباط با وضع اجتماعي مي ساخت، پس از چند بار اجرا، دهان به دهان مي گشت و همه آن را مي خواندند.

معروف ترين تصنيف عارف «از خون جوانان وطن» به ياد حيدرخان عمو اوغلي و به پاس بزرگداشت اولين قربانيان انقلاب مشروطه، سروده شد.

عارف در مورد هفتمين تصنيف سروده خود مي نويسد: «اين تصنيف در دوره دوم مجلس شوراي ايران در تهران ساخته شده است. به واسطه عشقي كه حيدرخان عمو اوغلي بدان داشت ميل دارم، اين تصنيف به يادگار آن مرحوم طبع گردد.»

از خون جوانان وطن لاله دميده/ از ماتم سرو قدشان سرو خميده

چه كج رفتاري اي چرخ/چه بد رفتاري اي چرخ

سر كين داري اي چرخ/نه دين داري نه آيين داري اي چرخ

اين تصنيف نخستين بار 90 سال پيش در سال 1913 (ميلادي) ]1273 خورشيدي[ در صفحه گرامافون با تار آرشاك خان و صداي خواننده اي به نام «زري» ضبط شد و در سال 1337 خورشيدي، روح الله خالقي آن را براي اركستر تنظيم كرد و در برنامه 246 گل‌ها با صداي «الهه» اجرا شد.

گروه پايور نيز در سال 1358 با صداي «محمد رضا شجريان» آن را در يك كنسرت، اجرا كرد.

ديگر تصانيف ميهني و اجتماعي عارف:

1328 ه.ق: تصنيف دشتي: «گريه را به مستي» كه به مناسبت آن دستور دستگيري عارف صادر شد.

1329 ه.ق: تصنيف ابوعطا: «دل هوس سبزه و صحرا ندارد.» مربوط به دعوت عارف از آزادي خواهان براي فداكاري هنگامي كه محمدعلي ميرزا در قصد تصاحب مجدد سلطنت بود.

1336ه.ق: تصنيف دستگاه شور: «چه شورها» كه به مناسبت طمع ترك‌ها به آذربايجان سروده و اجرا شد.

1340ه.ق: تصنيف دشتي: «گريه كن كه گر»

اين تصنيف را عارف به ياد دوست خود كلنل محمد تقي خان پسيان كه در جريان انقلاب مشروطه در گذشت سرود. اين تصنيف توسط عارف در زمستان سال 1301 (ش) در كنسرتي در سالن گراند هتل با صدايي پر احساس و تاثر انگيز اجرا شد.

گريه كن كه گر، سيل خون گري ثمر ندارد/ ناله اي كه نايد زناي دل اثر ندارد

البته عارف تصانيف ديگري نيز ساخته، اما به مهم ترين و مشهورترين آنها اشاره شد.

عارف از نگاه ديگران:

روح الله خالقي: يكي از خواص آهنگ‌هاي عارف، غم و اندوه است كه سراسر تصنيف‌هاي او را فرا گرفته و به خوبي نشان مي دهد كه اين نغمات، آثار يك دل افسرده و روح پژمرده و فكر بدبين ناراضي است و اين افكار را وضع روزگار در او ايجاد كرده بود. احساسات وطن پرستانه عارف بسيار شديد و او يكي از مخالفان سرسخت حكومت خود مختاري و طالب جمهوري بود. به همين جهت تصانيف خاصي براي اين موضوع ساخت.

ساسان سپنتا: عارف اولين تصنيف سازي است كه مضامين اجتماعي، سياسي و انتقادي را به تصنيف وارد كرد. او چون موسيقي مي دانست در تركيب نغمه‌هاي زيبا، حسن سليقه داشت: سبك تصنيف سازي او به اين صورت بود كه در گوشه اي از دستگاه يا آوازي از موسيقي ايراني مانند حجاز به دشتي يك تم كوتاه را توسعه داده و اشعار مناسبي را با آن تلفيق كرده است. به طوري كه اغلب انتهاي هر جمله شعري يا مصرع برگرداني هم داشته است.

حسن مشحون: عارف در طول نهضت مشروطه همه جا همگام آزادي خواهان شد و اشعار و سرودها و تصنيف‌هاي خود را در خدمت تهييج و بيداري ملت ايران در آورد. صوت موثر عارف و ناله‌هاي جانكاه آهنگ، از داستان ملتي غمزده كه در راه آزادي كوشش‌ها كرده و به نتيجه نرسيده بود حكايت‌ها مي كرد.

تصنيف‌هاي عارف مانند دل غمگينش پر سوز بود و شايد به همين جهت مقام دشتي و افشاري را كه يازده تصنيف در اين دو پرده ساخته، براي ابراز احساسات خود مناسب تر ديده است.

موخره:

عارف بنياني در موسيقي آوازي بر جاي مي گذارد كه تا به امروز ادامه داشته و جريان‌هاي مختلفي از موسيقي اجتماعي پديد آورد. آخرين كنسرت عارف در سال 1303 (ش)‌برگزار شد. پس از يك دوره 50 ساله كه آن را مي توان دوره فترت ناميد. در دهه پنجاه رويكرد ديگري به موسيقي با مضامين اجتماعي و به شكل حماسي و ملي شكل گرفت. كانون چاوش و موسيقي داناني نظير محمدرضا لطفي، حسين عليزاده و پرويز مشكاتيان از پيشگامان جريان اخير بودند. شرح و بررسي آثار اين گروه به تفصيل و جزييات فراواني نياز دارد كه از حوصله اين نوشتار خارج است.

اما همين نكته بس كه لطفي در اولين تصانيف خود، قطعه اي در بيات ترك ساخت و آن را به ياد عارف ناميد.

همچنين گروهي كه به سرپرستي عليزاده و مشكاتيان شكل گرفته و تحول اساسي در موسيقي 30 سال اخير پديد آورده گروه عارف نام داشت كه فعاليت خود را رسما از سال 1355 آغاز كرد.

پيوست: بخش‌هايي از اين نوشته به صورت برداشت آزاد از منابع زير اقتباس شد: 1. تاريخ موسيقي: حسن مشحون 2. سرگذشت موسيقي: روح الله خالقي 3. چشم انداز موسي

زندگی عارف

عارف پسر ملاهادی متخلص به عارف در شهر قزوین تولد یافت، تحصیلات خود را در هفده‌سالگی بپایان رسانید، غزلیات واشعار دیگرش شورانگیز وحاوی مضامین ملی ووطن‌پرستی بود، در اواخر عمر گوشه‌گیری کرد به تصنیف شکلی نوداد.

کلیات دیوان عارف چاپ شده است مشتمل بر 97 غزل، 89 تصنیف و12 شعر هجویه میباشد.

با اینکه تعداد اشعار این شاعر کم است، با اینحال مسأئل اجتماعی وسیاسی یک ربع قرن رادربردارد.

عارف درآغازکارادبی خود ازدرک اهمیت وقایع سیاسی بسیاردور بود،نخست بشیوه متقدمان با همان مضمون ومحتوی وقالی، شعرمیسرود. امارفته رفته با آشنائی بیشتر بامحیط واوضاع واحوال اجتماعی وبروز وقایع انقلابی، بشاعری انقلابی، میهن‌پرست، مبارزه راه سعادت وجلوگیری ازستم ستمگران بدل میگردد وسرانجام مدافع سرسخت آزادی میشود0

انقلاب مشروطه درشکل گرفتن شخصیت حق‌طلبی وآزادیخواهی عارف نقشی عمده داشت ومبارزه بارژیم سلطنت رابشدت دنبال میکردوحکومت جمهوری رامی‌ستود وبدست آوردن آزادی ملی واجتماعی رامنوط به بدست گرفتن اسلحه وبرانداختن ریشه استبداد می‌پنداشت0

شعارانقلابی عارف درخدمت هدفها وآرمانهای آزادیخواهانه وروشنفکرانه روزگارش بود0

عارف بااستفاده ازقالب تصنیف وآمیختن اشعار خویش باامثال وحکم وضرب‌المثل‌های عادی مردم شعر خود راهر چه بیشترساده وروان ساخت وبقول د0 س کامیسلروف:“ آثار عارف قزوینی نمونة مناسبات جدید انقلابی نسبت بشعرونمودار پرهیز ازتفنن وشاخص تبدیل ادبیات بیک وسیله واقعی مبارزه درراه آرمانهای ملی است0“

نقل ازکتاب عارف شاعر مردم ترجمه غلامحسین متین

عشق به میهن درتمامی دوران‌های زندگانی دشوار شاعر بچشم میخورد0 درست قبل ازمرگ نوشت: من یک ایرانی پاک که برای اوهیچ چیز گرانبهاتر ازوطنش نیست بوده وباقی خواهم ماند، بگذار که درگمنامی بمیرم وآرزوی من این است که ملتم نیرومندتر وسر‌بلند وکشورم شکوفا باشد …..“کلیات دیوان عارف ص457 نقل از کتاب عارف شاعرمردم تألیف گ‌گ‌گامین ترجمه غلامحسین متین

در دوران انقلاب مشروط عارف بیشتر درتهران بود، مدتی کوتاه نیز درگیلان، اصفهان واراک بسر برد“ ظاهراً“ وقایع انقلابی، بقدری شاعر جوانرا تحت سیطره خود گرفته بودند که بقیه مسائل زندگی اورادردرجه دوم اهمیت قرار میداده است0 اوتمامی استعدادخویش رادر موسیقی درخوانندگی وشاعری، وقف انقلاب میکند دکتر رضازاده شفق مینویسد“ عارف ازنخستین روزهای نهضت مشروطه درایران، همراه ملت درمبارزه باآن روبروبود0“

درین احوال اشعار عارف درجراید چاپ ودرمعابر بوسیله مردم خوانده میشدوازهمین دوره بعنوان شاعر ملی، وطن‌پرست ومبارزه شهرت بسیار یافت0

پیام دوشم از پیر می‌فروش آمد
بنوش باده که یک ملتی بهوش آمد

هزارپرده زایران درید استبداد
هزار شکر که مشروطه پرده پوش آمد

زخاک پاک شهیدان راه آزادی
ببین که خون سیاوش چنان بجوش آمد

برای فتح جوانان جنگجو، جامی
زدیم باده وفریاد نوش! آمد

زخواب غفلت هر آن دیده‌ای که بیدار است
بدین گناه اگرکور شد،سزاوار است

زده است یکسره خود رابراه بدمستی
قسم بچشم تو، ما، مست وخصم بدبیدارست

نالة مرغ اسیر، این همه، بهروطن است
مسلک مرغ گرفتار قفس، همچو من است

خانه‌ای کوشودازدست اجانب آباد
زاشک ویران کنش آن خانه، که بیت‌الحزن است

جامه‌ای کونشود غرقه بخون بهروطن
بدرآن جامه، که ننگ تن وکم ازکفن است

آن کسی را که دراین ملک سلیمان کردیم
ملت امروز یقین کرد که اواهر من است

همه اشراف بوصلت خوش، همچوخسرو
رنجبردرغم هجران توچون کوه کن است0

چه ظلم‌ها که از گردش آسمان ندیدم
بعیر مشتی دزد، همره کاروان ندیدم

دراسن رمه بجز گرگ دگر شبان ندیدم
بپای گل بجز زحمت باغبان ندیدم
همتی ای خلق اگر ایران پرستید
ازچه درین مرحله، ایمن نشستید! ؟

منتظر روزی، ازین بدتر هستید
صبر ازاین بیش، دگر جاندارد

گرمی نبری رنج، توانگر نگردی
این ره عشق است، دلابرنگردی

شمع صفت سوز که تاکشته گردی
عارف بیدل سرپرواندارد

ناله مرغ اسیر، این همه، بهروطن است
مسلک مرغ گرفتار قفس همچو من است

تانفس باقی است نام دوست باشد برزبانم تاکه جانی هست نقش یار باشد درضمیرم

گرنکردم خدمت، این دانم خیانت هم نکردم شکر ایزدراکه عارف نی وکیلم، نی وزیرم

بزرگان؟ جملگی، مست غرورند خدا کسی فکر مانیست

زانصاف ومروت سخت دورند خدا، کسی فکر مانیست

رعیت بیسواد وگنگ وکورند خدا،کسی فکر مانیست

هفده، هجده، نوزده وبیست ای خدا، کسی فکر مانیست

ازخون جوانان وطن لاله دمیده، ازفاتم سروقدشان، سروخمیده

درسایة‌گل، بلبل ازین غصه خزیده گل نیز چون درغمشان جامه دریده
شد مسلمانی مابین وزیران تقسیم (حبیبم )
هرکه تقسیمی خود کرد بدشمن تقدیم (حبیبم )

حزبی اندرطلبت برسراین راُی مقیم (حبیبم)
کافریم اربگذاریم که ایمان برود (حبیبم )

پیام دوشم ازپیر می‌فروش آمد بنوش باده که یک ملتی به هوش آمد

بادخزان پیرهن گل درید دامن گل شد زنظر ناپدید
سروچویعقوب ازین غم خمید غصه قد سروکمان میکند
خارجه درمجلس ماجا گرفت نرگس شهلا ده ایما گرفت
نابود بادظلم چوضحاک ماردوش تابود وهست کاوه حداد زنده باد
به هیچ مملکت وملک این نبود ونیست بدست گرگ، شبانی رها کند گله را

“ 000 دردایره کلام عارف، واژه‌هائی وارد میشوند که برای شعر سنتی، بیگانه وغیر معمولی هستند: انقلاب ، حزب، فراکسیون، استبداد، آزادی، اجنبی، ملی، قانون‌اساسی، سیاست دولت، هموطن، اشراف، رنجبر، پلیس، مردم، آموزش و پرورش، استقلال، خائن و0000 نقل ازکتاب عارف شاعغر مردم تاُ لیف گ ک گامین ترجمه غلامحسین متین
چندزپلی تیک اجانب بخوانید؟ تابکی زدست عدو درعذابند
منتظرروزی، ازین بدتر هستید، ازچه درین مرحله، ایمن نشستید؟
همتی ای خلق، گرایران پرستید گرنبری رنج، توانگری نگردی
این ره عشق است دلا ! برنگردی شمع صفت سوزکه، تا کشته گردی
خرابه‌ای شد ایران ومرکز دزدان کنم چه چاره که این جا، پناهگاه من است
اگرچه عشق وطن میکشد مرا، اما خوشم بمرگ، که این دوست، خیرخواه من است
زتربت من اگر سر زندگیاه واز آن برنگ خون ، گل اربشکفد گیاه من است
زراه رنج چو بمنزل نمی‌رسی، بر‌گرد براه راست که این راه شاهراه من است
حقوق خویش زمردان، اگر زنان گیرند دراین میان من وصددشت زن- سپاه من است
گریزد هرکه زظلمی بمأمنی، عارف شراب خانه درایران، پیاهگاه من است
هروقت زآشیانةخودیاد میکنم نفرین بخانواده صیاد میکنم

یادرغم اسارت ، جان میدهم بباد  یاجان خویش ازقفس آزاد می کنم

آتش بجان چند تن افتد، که بیگناه بی موجبی، به ملتی آتش بجان زدند

از پرده کار زهد فروشان برون فتاد روزی که پا بدائره امتحان زدند

ایران چنان تهی شد از هرکسی، که دست ایرانیان بدامن این ناکسان زدند

از من مپرس چونی؟ دلی چوکاسه‌خونی زاشک پرس که افشا نمود راز درونی

حکومت موقتی چه کرد؟ به که نشنوی گشود در سرای جم بروی اجنبی

ای دیده خون ببار که یک ملتی زبون رفته است ومن دوبدیدةبیدارم آرزوست

ایران خراب‌تر زدوچشم تو ای صنم اصلاح کار، از تو ، درین کارم آرزوست

بیدارم هرکه گشت در ایران زود بدار بیدار و زندگی بی دارم آرزوست

ایران فدای بلهوسی های خائنین گردیده یک قشون فداکارم آرزوست

“….عارف برخلاف اغلبی از گذشتگان در قسمتی از اشعار خود ترجمان احساسات طبقه عامه وآزادیخواه ملت ایرانست. اگر فی‌المثل بعضی از معروفترین قصاید منوچهری قصیده شمعیه یا از بهترین قصاید انوری را در یک مجمع ایرانی بخوانید اغلب تأثیرات ادبی و بدیعی درحاضرین خواهید دید ولی اگر از غزلیات عارف خوانده شود بعضی از آنها می‌تواند حاضرین را به هیجان آورد وباعماق قلوب واحساسات آن‌هافرورود. خود دلیل این مدعا خوانده شدن تصانیف وغزلیات اوست در سرتاسر ایران چون اینها تعبیرات ادبی احساسات ملتند، کسانی که در کنسرت‌های عارف شرکت داشته از اشعار دلدوز او را در نغمه دلسوز ومؤثر او شنیده وهیجان ورقت وتأثر مستهمین را دیده‌اندمیتوانند پایةتاثیر این شاعر شورانگیزودلیر ایرانرا بهتر بسنجند.“

عارف تملق کسی رانگفت، زندگی سراسر باتنگرستی داشت، هرچند گاه ازخانه‌ای بخانه‌ای میکوچید،اغلب رفقای خودمیشد وازنابسامانی‌های ایران دستخوش اندوه میشد0“ نقل ازقستی ازمقاله رضازاده شفق درمقدمه کلیات دیوان عارف0

“000 عارف شادروان دردوره ظلمانی استبداد زیست می‌نموده وباهرطبقه ازجامعه تماس داشته وبخوبی ازریاکاری وسالوس وعوام فریبی وفجایع ومظالم واجحافات وتجاوزات استبدادیان دردوره استبداد واقف بوده ودرشئون اجتماعی هم جز خواب غفلت وخستگی وجمودت چیز دیگری ملاحظه ننموده واین وضعیت رابرای نسل معاصر وآینده قابل تحمل ندانسته، لذادر صدد برآمده که بوسیله کنسرت‌ها وسرودهای هیجان‌انگیز (وگاهی تلخ‌) خود بنیان واساس موجودةزمامداران آن دوره زادرهم شکند وملت رااز خواب بیدار وازغفلت هشیار نموده، سازمان تازه ونوی بوجود آورد تاجامعه ایرانی بتواند ازچنگال مظالم استبدادآزادگرددو روی این نظریه با صراحت لهجه و بیان روشن و اشعار دلپسند سودمند وغزلیات شیوای با معنی با ذکر نظائر وامثال، منظور ومرام خود را در طی قطعات دلپذیر ونافذ وعمیق ابراز داشته وگاهی عنان اختیار از کف داده با گفتن اشعار مهییج وگاهی تندوزننده در انتقاد از رفتار ظالمانةزمامداران وبیان اصلاحات مملکت ومبارزه با عناصر فاسدةمستبده اشعار نفر سروده است . اینست که اشعار ملی دلنشین وبیانات نمکین او در تیپ مخالفین تأثیر تلخ وناگوار ودرطبقات دیگر نشاط تازه وهیجان بی‌اندازه بوجودآورده تأثیر بزرگی در پیشرفت کارآزادیخواهان نموده است.