«آيين رزم در عصر غزنويان و تاريخ بيهقي»

 

سيد محسن مهرابي

فرمانروايي مسعود از همان آغاز با اغتشاش هاي ترکمنان مواجه بود. تاريخ بيهقي يکي از بهترين منابع شناخت سلطنت مسعود است. که آداب و آيين لشگر کشي اين دوره را به نحوي صميمي، اما عبرت انگيز بيان مي کند. وي با هنر خاص نويسندگي خود به بيان جزئيات وقايع مي پردازد. صحنه هاي جنگي را با توصيفي کامل در برابر ديدگان خواننده به نمايش ميگذارد و به بيان نحوه و سرعت حرکت سپاه، ترتيب حرکت آنان، جايگاه اميران، اعيان و رسولان، نوع اسلحه، چگونگي پوشش و ... مي پردازد.
اولين جنگ در تاريخ بيهقي جنگ حسن سليمان –حاکم ري- با آل بويه است که بيهقي ماجراي آمدن رسول آل بويه و گذشتن لشگر حسن سليمان و مردم مسلح و همچنين رجز خواني حسن سليمان براي دشمن و نحوه جنگ را شرح مي دهد.
در حالت کلي سپه سالار با بيرق ها و ملازمان در قلب و ميانه لشگر قرار مي گرفت. جلوي آنها طلايه بود. که به آنها پيشرو هم ميگفتند. سمت راست ميمنه و سمت چپ را ميسره مي خواندند. سپاهياني که دردو جانب لشگر مستقر بودند به منزله بالهاي سپاه بودند و جناح خوانده ميشدند. در پشت لشگر هم ساقه حرکت مي کرد.
يکي از نمونه هاي تعبيه جنگي را در حمله خوارزمشاه به علي تگين و فتح بخارا مي بينيم. نمونه ديگر در حمله امير مسعود به ترکمنان در طلخاب ميبينيم. که بر ماده پيلي مينشيند و اسبي پنجاه بر گرداگرد او از سلطان محافظت ميکنند. يکي از وظايف ساقه نشينان به دو نيم کردن فراريان و هزيمتيان بود.
منجنيق آلتي براي سنگ اندازي و تخريب بود. مرکب از فلاخن مانندي بزرگ که بر سر چوبي قوي تعبيه مي شد. 
فلاخن آلت سنگ اندازي است که از رسن دوتاه سازند. 
عراده آلتي جنگي و کوچکتر از منجنيق است که در صف اول جنگ پيادگان قرار داشت. 
مطرد نيزه کوتاهي است که توسط غلامان سرايي حمل ميشده است.
ناچخ که به آن تبرزين نيز ميگويند، نوعي تبر است. بعضي هم گويند که سناني دو شاخ است ولي به هر روي يکي از سلاحهاي مخصوص پادشاهان بوده است. البته در عهد غزنوي اغلب سلاحداران با خود ناچخ هم حمل مي کرده اند.
مردمان بخارا: تير انداز و غازي پيشه بوده اند. جنگ افزار هاي توليدي سمرقند در سراسر ايران معروف بوده، صادرات خوارزم : تير، کلاه، کمان، شمشير و سپر بوده. شمشير هاي فرغانه و کمان هاي شهر چاچ و استر بلخي معروف بوده است.
نقش فيلها بسيار زياد بوده و سلطان مسعود در بسياري از جنگها بر اسب سوار بوده و فقط در مواقع لزوم مانند فرار بر اسب سوار مي شده است.
از نکات ديگر وضعيت جغرافيايي منطقه، آب و هوا، غله و آب و ... بوده است که در بسياري از موارد به علت نامساعد بودن يک يا چند مورد از موارد فوق بزرگان از مسعود مي خواهند لشگر کشي نکند که وي با استبداد رايي که داشت به توصيه ها گوش نمي کند و در اغلب موارد باعث پشيمانيش مي شود.
لشگريان مسلمان براي اداي نماز اغلب با مشکل روبرو ميشدند و گروه گروه نماز مي خواندند. جنگ تا غروب آفتاب ادامه داشت. شروع جنگ نيز با نواختن کوس و بوغ اغلب در بامداد صورت مي گرفت.
در پايان جنگ نيز لشگر پيروز به مناطق مختلف فتح نامه مينويسد و مي فرستد

تخليص و باز نويسي:anobanini
منبع: ماهنامه حافظ، شماره 30 ، تير 85