1- پاراگرافی را در نظر بگیرید که قرار است در قسمتی از یک داستان، درست قبل از کشف یک 

جسد بیاید. این پاراگراف را بنویسید. می توانید نوع برخورد شخصیت یا جسد را توصیف کنید یا 

جای جسد یا هر دو هدف تمرین حاضر کسب این مهارت است که به صورت ناگهانی توجه 

خواننده را به پاراگراف مورد نظر جلب کنید تا دلش بخواهد آن را دنبال کند. بعد کاری کنید که

ترجیح بدهد از روی آن قسمت بپرد اما به خاطر کنجکاوی نتواند به خواندنش ادامه دهد. اگر 

توانایی نوشتن چنین پاراگرافی را نداشته باشید، هیچ وقت نمی توانید حس تعلیق واقعی را 

ایجاد کنید.



2- یک منظره را از دید پیرزنی توصیف کنید که به تازگی شوهر نفرت انگیز و اعصاب خرد کنش را 

از دست داده است. به شوهر پیرزن یا مرگ او اشاره نکنید.


3- منظره ای را از دید یک پرنده توصیف کنید. به پرنده بودن راوی اشاره نکنید.

4- یک ساختمان را از دید مردی توصیف کنید که پسرش به تازگی در جنگ کشته شده است. 

به پسر، جنگ، مرگ یا مردی که دارد ساختمان را توصیف می کند اشاره نکنید. سپس همان

ساختمان را در همان آب و هوا و همان وقت روز، از دید یک عاشق راضی از زندگی توصیف 

کنید؛ بدون اشاره به عشق یا معشوق.


5- صحنه افتتاحیه یک رمان را از دید راوی دانای کل بنویسید و دانای کل بودن راوی را با رفتن به 

درون ذهن یک یا چند شخصیت تصریح کنید. (البته بعد از این که زاویه دید برای خواننده جا 

افتاد.) موضوع روایتتان هم سفر یک غریبه یا رسیدن او به مقصد باشد .(نوعی به هم زدن روال 

معمول در افتتاحیه ی رمان ها)

یک طرح دو صفحه ای (یا بیشتر) از شخصیت بنویسید و در آن از اشیاء منظره ها، آب و هوا و 

غیره استفاده کنید تا خواننده داستان بهتر بفهمد که شخصیت تان چطوری است. از تشبیه («او 

شبیه فلان چیز بود») استفاده نکنید هدف تمرین خلق شخصیتی جذاب است که در آن فقط از 

هوشتان استفاده نکرده باشید و در نتیجه هم بخش خودآگاه ذهن را درگیر کند. هم بخش 

ناخودآگاه را.



6- یک دیالو گ بنویسید که در آن هر کدام از دو شخصیت رازی را از هم پنهان کنند. رازها را لو 

ندهید اما کاری کنید که خواننده بتواند آن ها را حدس بزند؛ مثلا دیالوگتان می تواند بین یک زن

و شوهر باشد، شوهر به تازگی شغلش را از دست داده و هنوز جرأت نکرده به زنش بگوید و زن

می خواهد شوهرش را ترک کند. هدف تمرین دادن صدا و لحن اختصاصی به شخصیت ها و 

کنایی کردن دیالوگ با استفاده از نشان دادن غیرمستقیم احساسات شخصیت ها یادتان 

باشد. قانون دیالوگ این است که تک تک مکث ها باید به گونه ای نشان داده شوند، حالا یا 

توسط راوی (مثلا «فلانی چند لحظه مکث کرد») یا با بعضی ایما و اشاره ها که بیانگر این مکث

باشند و یادتان هم نرود که ایما و اشاره جزو لاینفک تمام دیالوگ های واقعی است. مثلا ما 

گاهی اوقات به جای جواب دادن رویمان را می کنیم آن طرف.



7- یک طرح دو صفحه ای (یا بیشتر) از شخصیت بنویسید و در آن از اشیاء منظره ها، آب و هوا و 

غیره استفاده کنید تا خواننده داستان بهتر بفهمد که شخصیت تان چطوری است. از تشبیه («او 

شبیه فلان چیز بود») استفاده نکنید هدف تمرین خلق شخصیتی جذاب است که در آن فقط از 

هوشتان استفاده نکرده باشید و در نتیجه هم بخش خودآگاه ذهن را درگیر کند. هم بخش 

ناخودآگاه را.


8- صحنه ای از یک داستان یا رمان را در دو صفحه (یا بیشتر) بنویسید و در آن از اشیاء منظره 

ها، آب و هوا و ... استفاده کنید تا هم دو شخصیت حاضر در صحنه را پررنگ تر کنید و هم رابطه

بینشان را هدف تمرین: مشابه تمرین هفت با این فرق که همان عناصر تصویری (منظره و آب و

هوا و...) حالا نقشی بیشتر از قبل دارند. مثلا در رستوران قطار، یکی از شخصیت ها می تواند 

به بعضی اشیای خاص درون رستوران نگاه کند و دیگری به اشیایی دیگر خیره شود و یا به بیرون

پنجره زل بزند.



9- بدون این که حال خواننده به هم بخورد، شخصیت الف را در حال رفتن به دستشویی، 

شخصیت ب را در حال کشتن یک بچه شخصیت ج را در حال بالا آوردن توصیف کنید.


10- بدون طنز و تمسخر، صحنه ای را بنویسید که در آن یکی از شخصیت ها در دفاع از خودش 

سخنرانی جانانه ای می کند.